معرفی کتاب وعده ی مداد
معرفی کتاب وعدهی مداد
کتاب وعدهی یک مداد، کتاب بسیار پرمفهوم و زیبایی است که نویسنده و مترجم آن به ترتیب "آدام براون" و آقای "یاسین قاسمی" هستند. این کتاب 30 پند به ما میدهد که هر یک در زندگی عادی ما کاربرد بسیار مفیدی خواهند داشت.
آدام براون بنیانگذار موسسه مدادهای نویدبخش است. سازمان عامالمنفعهای که برندهی جوایز مختلفی شده و بیش از 200 مدرسه در سراسر دنیا ساخته است.
وی در سال 2012 در لیست 30 فرد مشهور زیر 30 سال قرار گرفته و از طرف مجله وایرد، در لیست 50 نفری قرار گرفت که دنیا را تغییر خواهند داد.
ابتدا میخواهیم توضیح کوتاه از این کتاب را برای شروع، بررسی کنیم، وعدهی مداد با یک داستان کوتاه در مورد مداد آغاز میشود:
وقتی چیزی به کسی میدهید، شاید ارزش چندانی نداشته باشد، اما همین هدیه دادن و بخشیدن، بینهایت رضایتبخش است.
پسرک، پدربزرگش را در حال نوشتن نامه، تماشا میکرد که بلاخره پرسید:
- ماجرای کارهای خودمان را مینویسید یا دربارهی من چیزی مینویسید؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخندزنان به نوهاش گفت:
- درسته، دربارهی تو مینویسم، اما مهمتر از این نوشتهها، مدادی است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید و گفت:
- این مداد هم مثل بقیه مدادهایی است که تا به حال دیدهام ... یعنی چه که مثل مداد بشوم؟!
- بستگی دارد چطور به آنها نگاه کنی. این مداد 5 صفت دارد، که اگر آنها را به دست بیاوری، تا آخر عمرت با آرامش زندگی خواهی کرد.
ولی آیا میدانید این صفتها کدامند؟
صفت اول:
میتوانی کارهای بزرگی انجام بدهی، اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند، این دست خداست. او همیشه تو را در مسیر ارادهاش حرکت میدهد.
صفت دوم:
گاهی باید از آن چه مینویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این باعث میشود، مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر میشود. پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث میشود انسان بهتر و کارآمدتری شوی.
صفت سوم:
مداد همیشه به پاک کن اجازه میدهد تا اشتباهاتش را پاک کند. پس این را نیز باید بدانی که با توبه و استغفار و تصحیح خطاهایت، همیشه در مسیر درست و مستقیم باید قدم برداری.
صفت چهارم:
مداد همیشه از خود اثری به جا میگذارد. پس تو نیز مواظب ردپایی باش که از خودت بر جای میگذاری.
صفت پنجم:
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی که در داخل چوب موجود است، اهمیت دارد. پس همیشه مراقب درونت باش که در آن چه خبر است.
مختصری در مورد اهداف و تاثیرهای کتاب "وعدهی مداد"
این کتاب داستان زندگی نویسنده را از زبان خودش بیان میکند. این نویسنده کارمند بانک بوده و همه چیزهایی را که یک فرد را خوشحال میکند، دارد: شغل، خانه و زندگی خوب. در واقع فرد موفقی در زندگی به شمار میآید.
ولی او از ته دل شیفته این زندگی نبود و در لیست هدفهایش، فقط اهمیت دادن به خودش، تحقق یافته بود. به روی خود نمیآورد، ولی خوشحالیاش روز به روز کمتر میشد. شبها صدای بلندتری به گوشش میرسید که میگفت: " تا وقتی هدف معناداری پیدا نکردی، پول معنایی ندارد "
این ندا به او میگفت اگر به جای سود، به معنای زندگی فکر کند، به خوشبختی بیشتری دست خواهد یافت و نیازی به صبر کردن نیست، اکنون بهترین زمان برای دنبال کردن رویاهای بزرگ است.
این که رویای شما بزرگتر از جسمتان باشد، احساس بسیار عجیبی است و آدام براون با توجه به ندای درونش، این احساس را داشت. آن روز نویسنده میخواست به جایی برسد که بسیار دورتر از دسترسش بود و میترسید از راه امن زندگی خارج شود.
ترس بزرگ نویسنده این بود که آن قدر شغل خوبی نداشت که موفقیتش را تضمین کند، همچنین در حسابش میلیونها دلار موجودی نداشت. بلکه یک فرد بسیار ساده با 25 دلار سرمایه بود که میخواست نشان دهد، یک فرد صرف نظر از سن، موقعیت اجتماعی و یا مکان زندگی میتواند دنیا را تغییر دهد.
آدام براون با 25 دلار حسابی باز کرد، به امید این که روزی بتواند یک مدرسه بسازد، تمامی اتفاقات بعدی، نتیجهی قدم اول او بود. قدمی که باعث شد تا فرهنگها، قارهها و کاینات به لرزه درآیند.
از آن زمان به بعد، همواره خود را در زمینه آموزش و تحصیلات جهانی غرق کرد. معتقد بود که وضعیت فعلی و نقطه آغازی که در پیش دارد، نمیتواند تعیین کند که چه سرنوشت و چه پایانی در انتظار خواهد بود.
هیچ چیزی جز آموزش و تحصیل نمیتواند به فردی کمک کند تا تواناییهای خود را بشناسد و زندگیاش را تغییر دهد. خوشبختانه امروزه این توانایی هست که به تمامی کودکان دنیا آموزش دهیم.
این نویسنده، به دنبال واکسنی معجزهآسا نیست بلکه معتقد است که ما تمامی ابزار مورد نیاز برای آموزش را در اختیار داریم. امروزه 57 میلیون کودک به مدرسه نمیروند و از طرفی، بسیاری دیگر که به مدرسه میروند، چیزی یاد نمیگیرند.
به عقیده این نویسنده، آموزش و تحصیل مسالهی بسیار پیچیدهای هستند که راهحلهای پیچیدهای را هم میطلبند. هیچ راهحل معجزهآسایی برای حل مشکل آموزش در دنیای امروز، موجود نیست.
با این وجود، مشکل آموزش جهانی، حلشدنیترین و مهمترین مشکل بشری دنیای کنونی ماست، این که میتوان آن را حل کرد، به همه امید و هدف میدهد، اما یک نفر به تنهایی نمیتواند، تمام مشکلات دنیا را حل کند برای این کار، به تلاش جمعی نیاز است و هر کدام از ما، در آن نقش منحصر به فردی را ایفا میکنیم.
داستان کتاب "وعدهی مداد" به ما میگوید که اگر پتانسیل خود را بشناسیم و بدانیم که برای موفق شدن به منابع زیادی نیاز نداریم، چه اتفاقی میافتد.
این داستان به ما نشان میدهد که الهام و انگیزه، چه کارهایی میتواند انجام دهد و ما میفهمیم که پاداش زندگی هدفمند، همواره پایدار و باشکوه است.
داستان وعدهی مداد داستان زندگی "آدم براون" است اما میتواند داستان زندگی هر یک از ما نیز باشد.
عنوان هر فصل از این کتاب، پند و سخنی حکیمانه است، این سخنان در زمان تصمیمگیریهای کوچک و بزرگ حکم راهنما دارند.
به بیان نویسنده هدف از نوشتن کتاب، این بود که آنها را با دیگران در میان گذاشته و به نحوی از آن استفاده کنند که در سفرشان کمکِ راه باشد.
هر داستان به صورت جداگانهای است، اما در کنار هم آنها نقشهای را به وجود میآورند که به ما نشان میدهد، چگونه رویای خود را تبدیل به واقعیت کنیم.
مهمترین تفاوت بین کسی که رویای خود را تبدیل به واقعیت کرده و کسی که رویاپردازی میکند، این است که فرد موفق، آن احساس و انگیزه را تبدیل به یک عمل کرده است.
پس اولین قدم کوچک را برداریم و به دنبال جای پاهایی باشیم که دوست داریم از خود بر جای بگذاریم. هر کسی انقلابی شعلهور در وجود خود دارد. امیدوارم که این کتاب به ما نیز کمک کند تا آن را بیابیم.
نظرات افراد مشهور راجع به کتاب "وعدهی مداد"
برای کسی که رویای بزرگی در سر دارد، این کتاب چراغ راهنما است
(سر ریچارد برانسون، موسس و رئیس گروه ویر جین)
درسهای "براون" به یاد ماندنی، قابل دسترسی و قدرتمند هستند. این کتابی است که باید آن را خواند؛ مرور کرد و همیشه در قفسه کتاب، در دسترس قرار داد، تا به آن نگاهی بیاندازیم.
(جسیکا جکلی، یکی از موسسین کیوا)
کتابی صادقانه و انگیزهبخش که به شما نشان میدهد، حرکت در جادهای که کسی در آن قدم نگذاشته، چه معنایی دارد و چه پاداشهایی در این راه نصیب شما میشود. کتاب وعدهی یک مداد، شرح عمیق و روشنی از قدرت آموزش و توانایی فرد است که دنیا را تحت تاثیر قرار میدهد.
( وندی کپ، بنیانگذار موسسه "آموزش برای آمریکا" و یکی از موسسین و مدیر "آموزش برای همه")
براون، شما را به سفر دور دنیا میبرد و در این سفر به شما میآموزد که چگونه ایدههای خود را تبدیل به واقعیت کنید. او دقیقا بر روی اتفاقات آینده بصیرت دارد و وقتی که صحبت میکند، بهتر است شما گوش کنید.
(کیث فرازی نویسنده مجله نیویورک تامز)
وعدهی یک کتاب برای کسانی است که ایدههای زیادی در ذهن خود دارند، اما انگیزه و دانش نحوهی انجام آن را ندارند. آدام براون، انتخابهای کلیدی را به شما نشان میدهد که برای اجرای ایدههای خود، آنها را انجام داده است.
(اسکات هریسون، موسس و مدیر ارشد خیریه آب)
آدام براون با دیدگاه مثبتاندیش و ایدهآلگرای خود، داستانی را تعریف میکند که در آن، دانشآموزی تبدیل به یک بشر دوست میشود. مهمترین و خارقالعادهترین نکته در داستان آدام براون این است که او توانست محبتی ساده (مدادی برای یک کودک) را تبدیل به جنبشی کند تا نسل جدیدی از انسان دوستان و سرمایهداران را تحت تاثیر قرار دهد. اما این تازه آغاز کار اوست.
(جرد کوهن، بهترین نویسنده و مدیر google ideas)
قسمتهای برگزیده از این کتاب:
◄ انتظارات پدرم از ما، مانند پایههای یک چادر، تبدیل به ارزشهای ما شد، که این ارزشها ما را در انتخابهایمان، راهنمایی میکردند. این ارزشها همواره یادآور این بودند که صرف نظر از تفکر بقیه مردم، ما باید به چیزهای استثنایی دست پیدا کنیم و از خود انتظارات استثنایی داشته باشیم.
◄ پدر و مادرم از ابتدا به ما گفته بودند که هیچ پولی را برای ما، پس انداز نخواهند کرد، بنابراین اگر ما چیزی میخواستیم، خودمان باید کار میکردیم و هزینه آن را میپرداختیم. من را هیچ وقت داشتنِ شغلی عادی راضی نمیکرد. اگر قرار بود تجارت کوچکی آغاز شود، من همواره به این فکر میکردم که چگونه میتوانم آن را راه بیدازم.
◄ بسیاری از ما زندگی خود را در حبابی میگذرانیم. اطرافیان ما کسانی هستند که با ما هم نظر هستند، مانند ما صحبت میکنند و دیدگاهشان مانند ماست. همواره از این که این محیط آشنا را ترک کنیم میترسیم، که این امری طبیعی است. اما وقتی به جستجوی چیزهای ناآشنا و جدید میپردازیم، دیگر به معیارهایی که شخصیت ما را تعریف میکنند اهمیتی نمیدهیم و هویت واقعی خود را میشناسیم.
◄ پسر بچهای را با چشمان بزرگ پیدا کردم که قبلا گدایی میکرد و اکنون تنها نشسته بود. وقتی خواستم با او صحبت کنم فردی برای ترجمه آمد. به مترجم گفتم که از پسرک سوالی دارم و میخواهم جواب آن را بدانم. سوالم را از او پرسیدم (آرزوی چه چیزی را میکنی؟) پسر بچه لحظهای فکر کرد و سپس با اطمینان جواب داد: "یک مداد". برای من مداد، وسیلهای برای نوشتن بود، اما برای او حکم کلیدی را داشت، یک نماد، دروازهای به سوی خلاقیت، کنجکاوی و امکانات. هر مخترع، دانشمند، معمار و ریاضیدان بزرگ در بچگی کارش را با در دست گرفتن مداد شروع کرده بود. چوبی که سر آن از جنس گرافیت است، به او اجازه میداد تا طوری دنیا را جستجو کند که به هیچ طریق دیگری ممکن نبود.
◄ به جای این که فرض کنم هر چیزی که از کودکی به من یاد دادهاند، درست است، سعی کردم تمام دانستههای خود را زیر سوال ببرم.
◄ خودشناسی وقتی آغاز میشود که شما منطقه آسایش خود را ترک کنید. برای من این منطقه بسیار زودتر از آن چه انتظار داشتم، از بین رفت.
|